در جمهوری اسلامی ایران، کودکان بهعنوان آسیبپذیرترین قشر جامعه، در معرض بحرانی عمیق قرار دارند که نه تنها آینده فردی آنها را تهدید میکند، بلکه سلامت روان و انسجام اجتماعی کشور را نیز به مخاطره میاندازد. واقعیت موجود نشان میدهد که سیاستها و ساختارهای حکومتی، نه تنها نتوانستهاند از کودکان محافظت کنند، بلکه به طور مستقیم یا غیرمستقیم باعث تشدید آسیبها شدهاند.
۱. کودکان کار و فقر سیستماتیک
بیش از نیم میلیون کودک در خیابانهای ایران کار میکنند؛ کودکان کار نه محصول انتخاب آزاد خود، بلکه نتیجه فقر شدید، سیاستهای اقتصادی ناکارآمد و بیتوجهی دولت هستند. این کودکان در معرض سوءاستفاده جنسی، خشونت جسمی و روانی و آسیبهای اجتماعی قرار دارند. جامعهشناسان هشدار میدهند که وجود کودکان کار در سطح وسیع، نشانهای از بحران ساختاری است و پیامدهای طولانیمدت آن شامل بزهکاری، اعتیاد و انزوای اجتماعی است.
۲. بازماندگی از تحصیل
حق تحصیل از ابتداییترین حقوق کودکان است، اما میلیونها کودک ایرانی به دلایل اقتصادی، اجتماعی و سیاسی از مدرسه محروم ماندهاند. تعطیلی مدارس، سیاستهای نابرابر آموزشی و تمرکز منابع محدود در مناطق شهری باعث شده کودکان مناطق محروم، از دسترسی به آموزش با کیفیت محروم شوند. این امر نه تنها نقض حقوق کودکان است، بلکه چرخه فقر و نابرابری را بازتولید میکند.
۳. خشونت و کشتار
در شرایطی که کودکان نیازمند امنیت و حمایت هستند، گزارشها از کشتار و خشونت سیستماتیک علیه آنان در جریان اعتراضات و سرکوبهای حکومتی حکایت دارد. استفاده از خشونت علیه کودکان، نقض آشکار حقوق بشر و بحران روانی عمیق برای نسل آینده است. روانشناسان اجتماعی هشدار میدهند که چنین خشونتی میتواند باعث ایجاد اختلالات روانی مادامالعمر، ترس، اضطراب و بیاعتمادی به نهادهای اجتماعی شود.
۴. زندانیان کودک
تعداد قابل توجهی از کودکان به دلایل سیاسی، اجتماعی یا حتی اقتصادی زندانی میشوند. کودکان زندانی اغلب با رفتارهای خشونتآمیز، محرومیت از آموزش و فقدان حمایت حقوقی روبرو هستند. جامعهشناسان تأکید دارند که زندانی کردن کودکان نه تنها مشکل موجود را حل نمیکند، بلکه آسیب اجتماعی و روانی نسل آینده را تشدید میکند.
۵. ناکارآمدی قوانین و سیاستهای حمایتی
هرچند قوانین حمایتی برای کودکان در ایران وجود دارد، اما فقدان اجرای مؤثر و نظارت واقعی باعث شده این قوانین عملاً بلااستفاده باشند. نبود اراده سیاسی و فساد اداری، دسترسی کودکان به حقوق اساسیشان را محدود کرده و نشاندهنده شکست نظام حکومتی در حفاظت از آینده کشور است.
از منظر روانشناسی اجتماعی، کودکان در این شرایط دچار اختلالات رفتاری، اضطراب مزمن و فقدان حس امنیت میشوند. از منظر جامعهشناسی، تداوم فقر، کار کودکان و بازماندگی از تحصیل، ساختار نابرابر و سرکوبگرانه جامعه را تقویت میکند و چرخه خشونت و بیعدالتی را بازتولید میکند. عدم پاسخگویی حکومت به بحران کودکان، عملاً جامعهای با نسلی آسیبپذیر و آتیهای نامطمئن ایجاد کرده است.
نسل کودک ایران، قربانی ناکارآمدی، بیتوجهی و سیاستهای سرکوبگرانه جمهوری اسلامی است. برای تغییر این وضعیت، اصلاحات بنیادین ضروری است: دسترسی برابر به آموزش، اجرای مؤثر قوانین حمایتی، پایان دادن به کار و زندانی کردن کودکان و ایجاد مکانیزمهای نظارتی مستقل برای حفاظت از حقوق کودکان. تا زمانی که این اصلاحات عملی نشود، نسل آینده ایران با بحرانهای اجتماعی و روانی عمیق روبرو خواهد بود.
نویسنده:زهرا رشیدی
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر